اشک سرما
Saturday, April 13, 2013
Friday, April 12, 2013
ماه پنهان
امروز رفتم چپترس بی ویو ویلج یک سری کتاب پائیلو کوئیلو خریدم بلکه خوشحال باشم که یه هیجان جدیدی به زندگیم آوردم، گذروندن وقت با خودمو خیلی وقتا ترجیح میدم به گذروندن وقت با بقیه آدمای این کره خاکی.
من رفتم سراغ "الف" ، و البته به همراهی گروه پالت و ماه پنهون پشت ابرای آسمون
https://soundcloud.com/elham-hendiuni/naro-beman-pallet-band
Thursday, April 11, 2013
Life
Right now at 6:02 pm on a thursday afternoon I'm sitting right here at my desk, listening to some good music and thinking about my future, what to do finally, go to law school or medschool or dental school?or just finish undergrad and do nothing else? what else to do what else to plan?but at the end i just realize i have to enjoy the music & just drink my coffee and enjoy every moment that passes because it ain't coming back!
The weather is also snowy & yet we have an amazing spring this year full of snow and wind and rain!
I'll just enjoy the rest of my hot coffee in this cold and snowy thursday.
& btw here's the music I'm listening to:
https://soundcloud.com/rafi-wazir/goldberg-variations-bwv-988
Monday, April 8, 2013
هنر
Tuesday, March 15, 2011
زمين ايمان آورد و جهان سبز شد
زمين سردش بود، زيرا ايمانش را از دست داده بود ؛ نه دانه اي
از دلش سر در ميآورد و نه پرنده هاي روي شانه هايش آواز
ميخواند. قلبش از نااميدي يخ زده بود و دستهايش در انجماد
ترديد مانده بود.
خدا به زمين گفت: عزيزم ايمان بياور تا دوباره
گرم شوي. اما زمين شک کرده بود، به آفتاب شک کرده بود، به
درخت شک کرده بود، به پرنده شک کرده بود.
شور بودي و تابستان شد، و شور و شوقت به بار نشست و کم کم
از آن شوق و بلوغ به معرفت رسيدي، نام آن معرفت را پاييز
گذاشتيم. اما... من به تو گفتم که از پس هر معرفتي، معرفت ديگري است، و پرسيدمت که آيا ميخواهي تا ابد به اين معرفت بسنده
کني؟ تو اما بي قرار معرفتي ديگر بودي. و آنگاه به يادت آوردم که
هر معرفت ديگر در پي هزار رنج ديگر است. و تو براي معرفتي نو
به ايماني نو محتاجي. اما ميان معرفت نو و ايمان نو، فاصلهاي تلخ
و سرد است که نامش زمستان است. فاصلهاي که در آن بايد خلوت
و تأمل و تدبير را به تجربه بنشيني، صبوري و سکوت و سنگيني
را.
و تو پذيرفتي. اما حال وقت آن است که از زمستان خود به درآيي و دوباره ايمان بياوري و آنچه را از زمستان آموختي در ايمان
تازهات به کار بري. زيرا که ماندن در اين سکوت و سنگيني رسم
ايمان نيست، ايمان شکفتگي و شور و شادماني است. ايمان زندگي
است پس ايمان بياور، اي زمين عزيز! و زمين ايمان آورد و جهان
گرم شد. زمين ايمان آورد و جهان سبز شد. زمين ايمان آورد و
جهان به شور و شکفتگي و شادماني رسيد.
از سر خط نام ايمان تازه زمين، بهار بود.
عرفان نظرآهاري
Sunday, January 16, 2011
لازم است گاهی
لازم است گاهی از رختخواب بیرون بیایی و به عشقت نگاه کنی و فکر کنی که باز هم میتوانی با عشق به آن رختخواب برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا، خدا بیرون بیایی و ببینی هنوز اعتقادی داری یا نه؟
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی در تربیت کودکی سهیم باشی، ببینی به آیندهی انسان امیدواری یا نه؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی، گوگل و ایمیل و فلان را بیخیال شی، با خانواده ات تلویزیون تماشا کنی، یا پای درد دل رفیقت بنشینی ببینی زندگیت فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی تمام حقوقت را بدهی به یک بدبخت ببینی میمیری یا نه؟
لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی، انسان باشی ببینی میشود یا نه؟
Sunday, August 15, 2010
موسیقی سنتی
در دربار خسرو پرویز دو ترانه ساز و رامشگر معروف بود، یکی باربد (یك) و دیگری سرکش. سرکش در آغاز حائز مقام اول بود و برای حفظ پایگاه خودش پیوسته باربذ را که رامشگری جوان و از مردم مرو بود از حضور شاه دور می داشت. اما باربذ حیله ای کرد و آواز خویش را به گوش خسرو رسانید و از آن پس مقرب شد. ...او در ملاقات اول دستان یزدان آفریذ را برای خسرو خواند، بعد دستان پرتو پرخار را به سمع او رسانید که همان شادمانی را می بخشید، که توانگری از پس درویشی می بخشد، پس از آن دستان سبز اندر سبز را خواند و نواخت چنانکه شنوندگان از آهنگ زار زار ابریشم رود و از زیر و بم سرود خواند او مجذوب و مبهوت شدند....» (نقل از ثعالبی، از کتاب ایران در زمان ساسانیان). به گفته فردوسی سه دستانی که باربد در این مکان خواند و نواخت، داد آفرید، پیکار گرد و سبز در سبز بود:
سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنون تو خوانیش داذ آفرید
زننده دگرگون بیار است رود
برآورد ناگاه دیگر سرود
که پیکار گردش همی خواندند
همی نام از آواز او راندند
بر آمد دگر باره آواز رود
دگر گونه تر ساخت بانگ سرود
همان سبز در سبز خوانی کنون
برین گونه سازند مکر و فسون
بررسی موسیقی در ایران باستان با وجود گستردگی و فراوانی اسامی آواها و نغمه هایی كه از طریق كتاب ها و نوشتهها از وجود آنها آگاهی داریم، بسیار دشوار و سخت است. این دشواری بیشتر به این خاطر است كه بازمانده های هنر موسیقی در آن دوران در حد چند نامساز، خنیاگر، لحن و نوا است و اثر ثبت شده موسیقی از روزگار باستانی ایران وجود ندارد. از سوی دیگر ماهیت محافظه كار هنر به ویژه موسیقی، پژوهنده را به این باور وا میدارد كه شاید آن چه كه امروزه به نام موسیقی سنتی ایران موجود است، نباید دور از لحنها و نواهای ایران باستان باشد. از موسیقی ایران افسانه هایی مانده که اکثرشان از دو آهنگساز به نام های باربد و نکیسا صحبت می کند. این دو متعلق به دوران سلطنت ساسانیان بوده اند.
پادشاهان ساسانی ایرانی نژاد بودند که در دوره آنها علوم و صنایع ترقی كرد. موسیقی هم در اثر ترغیب و تشویق آنها بیش از پیش رواج و رونق گرفت. اردشیر ساسانی مردم را به طبقات مختلف تقسیم كرده بود كه از آن جمله موسیقی دان ها طبقه خاصی را تشكیل می دادند و در نزد او مقامی مخصوص داشتند. ذوق ادبی و موسیقی بهرام گور (ورهرام )، نیز معروف است، چنانكه نوشته اند، چهار صد نوازنده و خواننده از هند به ایران آورد. در زمان او موسیقی دان ها بر سایر طبقات مقدم بودند و او به آنها بسیار محبت می كرد.
بهرام گور پانزدهمین پادشاه ساسانی هنگامی كه پیش از سلطنت یعنی در دوران ولیعهدی در حیره نزد نُغمان لخمی از ملوك حیره به سر می برد به دوشیزه ای خنیاگر به نام آزاده دلبسته بود. آوازه این مهر به حدی بود كه هنرمندان و نگارگران آثار خود را به این مطلب مزین می كردند. بهرام گور به مقام موسیقی دانان توجه زیاد داشت و از شنكل (shankal) فرمانروای هند خواست تا عده ای خنیاگر به دربار او اعزام دارد. گویند دوازده هزار هنرمند به ایران آمدند. نام این خنیاگران به اختلاف لوری – زوط و جاتی ذكر شده است و بعدها به لولی یا لوطی شهرت یافته و حتی به شعر حافظ شیرازی نیز راه یافتند. باربد موسیقی دان خاص خسرو پرویز بود كه در كتاب های ادبی و تاریخی مانند شاهنامه فردوسی و خسرو و شیرین نظامی حكایاتی از او نقل شده است. مقام او نزد خسرو تا حدی بود كه هر كس حاجتی داشت مطلب خود را به وسیله او به اطلاع شاه می رساند.
از جمله وقتی كه اسب محبوب سلطان موسوم به «شبدیز» مرد، كسی جرات اظهار آن را نداشت، اما باربد نغمه مخصوصی تهیه و خسرو را از حادثه آگاه کرد. پروفسور بیلی (BAILY) در یكی ازمقالههای خود که در سال هزار و نهصد و سی و چهار نوشته شده، آورده است: «باربد از موسیقی دانان و نوازندگان به نام و از بزرگترین آهنگسازان دوران خسرو پرویز بود. بسیاری از الحان و نواهای موسیقی كه هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاه های موسیقی كنونی ما باقیمانده است، از ساخته ها و پرداخته های او میدانند و برخی نیز اختراع مقامات را به او نسبت میدهند.
می گویند باربد برای هر روز از هفته آهنگی ساخته بود كه آن را هفت خسروانی می گفتند و این آهنگ های هفت گانه در كتاب های تاریخ و موسیقی به نام طرق السلوكیه مشهور است. همچنین برای هر روز از سی روز ماه، لحنی ساخته بود كه به نام «سی لحن باربد» معروف است.» در این رساله قید شده است كه سازهایی نظیر دومبلك (DUMBALAK)، رباب، شیشك (SESk) ، كانار (kannar)، تنبور(TANBUR)، بربوت (BARBUT) و... از جمله سازهای موجود در ایران باستان بوده است. گفته میشود كه باربد سیستم موسیقی خاصی بنا کرد كه شامل هفت مقام شاهی (خسروانی)، سی لحن و سیصد و شصت دستان یا لحن مترادف روزهای هفته، ماه و سال تقویم ساسانی بوده است. هر روز یكی از آنها را كه مناسب بوده می نواخته است تا خسرو از تكرار نغمات موسیقی خسته نشود. نغمهها و مقام های مذكور امروزه شناخته شده نیست، اما بعضی از اسامی آنها در نوشتههای الكندی، ابن زیله و نظامی ذكر شده است. نظامی اسامی سی لحن باربد را كه برای سی روز ماه ساخته در كتاب خسرو و شیرین آورده و مطلب را با این شعر آغاز كرده است:
ستای باربد آواز در داد
سماع ارغنون را ساز در داد
نام هایی كه نظامی در خسرو و شیرین آورده، معلوم نیست نغمات اختراعی باربد باشد اما چون نام اغلب آنها فارسی خالص است و دیگران هم همین نام ها را كم و بیش از او ذكر كرده اند، می توان با حدس نزدیك به یقین گفت كه این نغمات یادگار دوره ساسانی است. نغمه هایی از قبیل: گنج باد آور، آرایش خورشید، مشگدانه، نیمروز، رامش جان، نوشین باده، نوروز، شبدیز، كبك دری، كیخسروی، سبزه در سبزه، سروستان، ماه، شادروان مروارید.
روح اله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، دست خطی از میرزا عبداله آورده است که در آن چنین اشاره شده است: بسیار تأسف انگیز است که از نغمات و سرود های زمان پیش، در عصر حاضر مااثری باقی نمانده است و آن همه لطایف قیمتی چنان در پرده فراموشی متواری شده اند که علامت وجود آنها نیز محو و نابود است. مثلا از گنج کاروان، شادروان مروارید، اورنگ، مشک دانه، تار نوروز، راه شبدیز، نوش باده، نیم روز، بانگ سبزه، که از الحان سی گانه باربد موسیقی دان بوده و حضرت اجل شیخ نظامی در صفت باربد همه آن ها را شرح داده اند، امروز نشانه ای در عالم موسیقی ایرانی یافت نمی شود.
پر دور نرویم و به قرن های گذشته رجوع نکنیم. شاید آوازهای پنجاه سال قبل هم در خاطر ما محفوظ نباشد. علاوه بر این، در منظومههای دیگری كه تحت عنوان خسرو و شیرین یا شیرین و خسرو به تقلید از نظامی در قرون بعد از او، سروده شده، نیز میتوان به جلوهها و توصیفهائی از هنرمندان موسیقی برخورد كرد. در این میان، مضامین اشعار نظامی گواه بر این حقیقت است كه باربد و نكیسا نمایندگان یك سنت هنری و ادبی بودهاند و در دوره ساسانی شعر با موسیقی همراهی داشته است. البته روایت های دیگری نیز درباره باربد وجود دارد، یکی از این روایت ها پسوند بد با بذ است که در دوره ساسانی به کار می رود. در این دوره هنگامی که رئیس یک بخش دولتی را نام گذاری می کردند، پسوند بذ را به آن اضافه می کردند مانند سپهبذ یا ارتش بذ که بالاترین مقام نظامی در این دوره بود. با توجه به این موضوع واژه بار به معنای رامشگران و خنیاگران بود که با پسوند بذ یا بد همراه شده است.
البته ممکن است باربد یا باربذ به طور عام به رئیس خنیاگران اطلاق می شده است. البته در صحت و سقم این مطلب بین پژوهشگران اتفاق نظر نیست. از دیگر موسیقی دان های این دوره نكیسا است که درست معلوم نیست كه ایرانی بوده یا یونانی. او را در نواختن چنگ ماهر دانسته اند و نامش هنوز بر سر زبان هاست. درتمام تحقیقات گوناگونی كه در زمینه موسیقی جهان و ایران صورت گرفته، به نحوی به باربد و نکیسا اشاره شده است.
بعضی از تاریخ نویسان و محققان ایرانی و اروپایی اسامی الحان قدیم موسیقی را گرد آورده و در اینكه كدام یك از آنها مربوط به دوره ساسانی است، سخن ها گفته اند. عباس آشتیانی در بررسی فرهنگ ها و دیوان شعرا نام تعدادی از نغمه های موسیقی را جمع آوری كرده و آنها را در مجله كاوه در مقاله ای نوشته است: پالیزبان، سبز بهار، باغ سیاوشان، راه گل، شاد باد، تخت اردشیر، گنج سوخته، دل انگیزان، خسروانی، نوروز (بزرگ و كوچك و خارا)، جامه دران، نهفت، در غم، گلزار، روشن چراغ، گل نوش، زیر افكن. موسیقی دوره ساسانی مخصوصا در زمان خسرو پرویز بیشتر ترقی كرد. خسرو دوم (خسرو پرویز) پیش از دیگر شهریاران ساسانی به موسیقی توجه داشت به طوری كه در مراسم افتتاح سد دجله، موسیقی دانان چون ساتراپ ها (استانداران) در آن جشن شركت دارد.
قبل از موسیقی ردیفی كه عمر آن تقریبا از زمان قاجار آغاز شده است، موسیقی ایران قبل از اسلام بر پایه لحن های باربد موسیقی دان دربار ساسانی اجرا می شد. او به همراه دیگر موسیقی دان های دربار، سركش، بامشاد، رامتین، آزادوار، كوسان، آفرین، خاركش، خسروانی، كاسه كر و نكیسا این الحان را ساخته است. تجمل سلطنت ساسانیان از دلایلی است كه ثابت می کند، موسیقی در آن دوره آبرو و احترام و رونق و اعتباری داشته، به ویژه كه بعضی از شاهان این سلسله از قبیل بهرام گور و خسرو پرویز مردمی عشرت دوست و عیش طلب و خوشگذران بوده اند. دلیل دیگر بر اهمیت موسیقی دوره ساسانی اینكه اعراب پس از فتح ایران موسیقی ایرانی را عینا اقتباس كردند.
بسیاری معتقدند آهنگ های زیبای ایرانی به وسیله معماران و بنایان ایرانی كه در عصر عبداله بن زبیر به تعمیر خانه كعبه مشغول بودند، بین اعراب متداول شد و افرادی چون سعید بن مسجح و نشیط فارسی و ابن محرز و یونس كاتب موسیقی ایرانی را بین اعراب رایج كردند. مزدك در زمان خسرو اول، انوشیروان مروج آئینی شد با بنیان موسیقی، یعنی خدای یگانه را به صورت سلطانی تصور می كرد كه بر تختی در آسمان ها قرار دارد و در برابرش چهار نیروی مدبر یا چهار فرمانبر ایستاده اند و یكی از آنها نماد موسیقی است.
به عقیده مزدك كه در زمان قباد ساسانی مذهبی نو آورده بود، خداوند آسمان ها مانند پادشاهی برتخت نشسته و چهار قوه یعنی شعور و عقل و حافظه و شادی در پیش او ایستاده اند. و این چهار قوه به دستیاری شش وزیر امور عالم را اداره می كنند و وزیرها در میان دوازده روح در حركتند كه یكی از این ارواح «خواننده» است. قوه شادی كه نماینده موسیقی است در نظر مزدك اهمیتی معادل سه قوه دیگر دارد و این عقیده شاید از اوضاع زمان ساسانی در عقاید مزدك نفوذ كرده باشد.
زیرا همانطور كه ساسانیان مخصوصا بعضی از شاهان این سلسله برای طبقه نوازندگان و سرایندگان مرتبه خاصی تشكیل داده بودند و آنها را احترام می كردند، مزدك هم یكی از قوا را كه در نزد خدا محترم بوده قوه شادی و موسیقی تصور كرده است. در هر حال موسیقی قبل از اسلام را باید یك نوع موسیقی عملی دانست. اما به نظر می آید قاعده و نظمی بین صوت ها و لحن ها پیدا نكرده بودند. در دوره اسلامی با توجه به قاعده های موسیقی كه فیلسوفان یونانی طرح كرده بودند، نهضتی در موسیقی ایران پدید آمد.
(یك). تاریخ نویسان ایرانی و عربی این نام را باربد یا فهلبد نوشته اند (فهلبد معرب پهلبد فارسی است). اما آن را در خط پهلوی بهلبذ یا بار بذ (badh) می خواندند و چون در نسخ خطی فارسی غالبا بین ب و پ امتیازی نمی گذارند، این کلمه پهلبذ نیز خوانده می شده است و به غلط آن را از ریشه پهلو شمرده اند. از طرف دیگر اگر اصل این کلمه پهلبد بود، هرگز آن را باربذ نمی توانستند بخوانند. پس بدون شک صحیح ترین صورت این اسم باربذ است. (نقل از کتاب ایران در زمان ساسانیان(