Sunday, January 20, 2008

سرنوشت.........

من نمی دانم
در آن هنگامه ی شفق سرخی افق را از ساحل ساکت و خاموش دریای زندگی نظاره می کنم
می اندیشم
خدایا!آیا می توانم در این تاریکی حزین مشکلات را شکار کنم؟
و باز می اندیشم
آیا می توانم سیاهی آسمان را کنار زنم تا

حریر آبی آن تنهایی ام را نوازش دهد
می اندیشم
آیا می توانم قطار زندگی را بر روی ریل های امید به سوی خوشبختی سوق دهم
آری.......بار تقدیر.....باری سنگین است و گذر از کوره راه زندگی بس دشوار
بشنو صدای درونم را ای شفیق لحظه های گلگون من
آرزو دارم ساربان زندگی ام تو باشی
بزن...بزن شلاق را تا بشکافد سد مشکلات را
می خواهم تو با لا سرم باشی تا شوکران عشق را جرعه جرعه به من بنوشانی
شمیم هوای لطیف زندگی باش و قطره قطره چکیدن مرا بر روی برگ های سبز محبت ببین
ببین که دلباختگان عاشق چگونه شمنی می شوند برای رسیدن به شهلای خویش
ببین که چگونه بالهای سفیدم را برای بال گرفتن به اوج آسمان خیال می گشایم خیالی که دیگر حقیقی شیرین گشته
بالا می روم و بر روی شاخه های درخت زندگی می نشینم تا بتوانم نغمه سرایی کنم نغمه ی عشق...نغمه ی محبت....نغمه ی با تو بودن را بسرایم که
بیا قلب های ترک خورده را به هم گره زنیم
بیا تار و وجودم را جدا کن
بیا بلور قلبم را تسخیر کن
بیا تا خود را در آیینه ی چشم هایت ببینم
ببینم که چگونه باید به اعماق نور و حرارت بروم
بیاموزم که 1=1 است
بیاموزم که چگونه عشق=انس شد
بیاموزم که چگونه شیشه ی تنهایی را بشکنم
بیاموزم که چگونه قدم از قدم بردارم تا در سیاه چال مصایب گرفتار نیایم
بیاموزم که چگونه از آن سوی آسمان به شکوفه های نهال سبز محبت در دنیای زندگی بنگرم
مرا مست کن مست از عطر خوش شکوفه های رنگین محبت
مرا مست کن مست.......

Thursday, January 10, 2008

Nothing i have is truely mine....

I havn't really found a place that i call home,i never stick around quit long anough to make it,i apologize once again i'm not in love,but i don't like mind that u'r heart will exactly break it,it's just a thought,only a thought......

Snow Globe